Girl Almighty

note to myself

destiny

/ بازدید : ۷۲

سال‌های ساله که من رویای یک دانشگاه خاص رو در قلب و مغزم می‌پرورونم. اون روز وقتی که یه جورایی از بابت قبولی آسوده‌خاطر شدم، قلبم برای رسیدن به رویای شیرین کودکی‌ام تپیدن گرفت. امروز تردید رو کنار گذاشتم و مجدد دادم برام استخاره انجام داد ولی این بار یه «نه، خوب نیست»ِ قاطعانه توی دامنم گذاشت. الان واقعیتش حس خوبی ندارم. ناراحتم شاید، درست نمی‌دونم. کم‌کم دارم حسرت زمان از دست رفته رو می‌خورم، هر چند مهم نیست. همین که از پشت کنکوری بودن رها بشم خودش خیلی برام ارزشمنده ولی اون حس نرسیدن و ناکامی از همین حالا داره روی سینه‌ام سنگینی می‌کنه. شاید تقدیر و سرنوشت من هم اینطوریه. یعنی نمی‌شه سرنوشت و تقدیر رو تغییر داد؟ یعنی این استخاره‌ها بر چه اساسی هستن؟ سرنوشت کلی آدم یا سرنوشت تا همین لحظه؟ خوب، هنوز سی و چند روز تا پایان طولانی‌ترین ماراتن کنکور حداقل ده ساله‌ی اخیر مونده. باور دارم که توی این سی و چند روز می‌شه دره به قله تبدیل کرد. ذره‌ای شک ندارم! ولی… اون نتیجه‌ی استخاره بعد برای بعد از این سی روزه یا آینده‌ام رو بطور کلی گفت؟ حتی اگه کل آینده‌ام باشه، اگه نهایت زندگی‌ام باشه، اگه منتهای رسیدن من باشه، اگه سرنوشت، اگه تقدیر، عوض‌شدنی نیست؟! چه می‌دونم با تلاش، با دعا؟ توی کتاب دینی پیش گفته‌بود دعا سبب تغییر می‌شه…

راستی اصلا این استخاره‌ها، الان واقعی هستن؟ یا باید بعد از کنکور انجام می‌دادم؟ نمیدونم!! این اضطراب و تشویش امانم رو بریده و نهایت کاری که می‌تونم انجام بدم همینه…

+ بشکن دل بی‌نوای ما را ای عشق / این ساز شکسته‌اش خوش آهنگ‌تر است

+ خدایا به امید گذر پیروزی می‌دهی؟ :( ⁦❤️⁩

+ لطفا خیلی دعام کنید…

۳
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان